محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 4 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

یه خبر توپ همراه با دودلی ماما

امروژ ماما خبر شد نتایج ارشد پیام نور رو ژدن برا همین یه نیگاهی انداخت به شایتش و فهمید کبول شده اما نه دانشگاه شیراژ بلکه دانشگاه قشم خیلی نالاحت و دودله به بابا می گه من نمی رم آبتین رو چیکار کنم                                   و اما بابا کبول شده اونم دانشگاه شیراژ فکر کنم باید با، بابا باشم تا ماما تبریک می گم بابا                          ...
31 مرداد 1390

عکس های آبتین درمشهد، سرزمین عجایب و هتل

  عکش من موکع رشیدن به مشهد توی فرودداه مشهد موکع ورود به سالن فرودداه بهمون یه شاخه گل دادن اژ طرف مجموعه شاندیژ      عکش من کبل اژ کوتاهی موهام  رو دوش بابا شوار شدم تا بریم حرم موهامو کوتاه کنیم    بعد اژ کوتاهی موهام هرچی ازم عکش گرفتن خوابم می اومد و این شد عکشم    روژ دوم در شرژمین عجایب                                                  منو بابا توی هتل     ...
31 مرداد 1390

منو ساراو استخر

اینم عکسهای من و سارا              سارا همش دشتش تو ابها بود برعکش من که می ترشیدم                                          اینم منو  سارا و عمو امین و بابا ابراهیم               بابا هی التماش می کرد اما من حاژر نبودم برم چون یه بار منو برد تو چهار متری ترش برم داشت آخه ماما خیلی داد و بیداد کرد که بچه م غرق می شه اما...
31 مرداد 1390

حسادت

امروژ به عروشکم حشودی کردم این عروشکو مامان جونم برام کبل (قبل ) اژ تولدم خلیده بود موکعی که کوشیک (کوچیک ) بودم و مامانی می رفت شرکار و منو می ژاشت واشه مامان جونم من با شدای این عروشک می خوابیدم آخه می خونه عروشکم صداش میاد شب که بشه باباش میاد شوار اشب ثم طلا میاد میاد اژاون بالا براش عقاب میاره طوق طلا میاره طوق طلا به گردنش می افته رو پیرهنش جیلینگ جیلینگ می کنه براش چقدر دوسش داره باباش این عروشکمه              من این عروشکو خیلی دوش داشتم و باهاش لا لا می کردم اما امروژ حشودیم شد که تو کالشکه نششته و داد و قال راه انداختم که من ...
29 مرداد 1390

نمک نمک نمکی تو یک پارچه نمکی

دیروز شبحونه (صبحونه) توتوی (تخم مرغ ) بلدرچین خولدم خوب بود بعدشم شروع کردم به ریختن نمک تو بشکابم (بشقابم) و دشت ژدم توش و خولدم اما بدم اومد و کلی شر و شدا (سر و صدا ) دادم            اگه کلید دشتم بیفته شعی می کنم هر کفلی (قفلی ) رو باژ کنم            کتاب دشتم بیفته برا برگ ژدنش دشتمو تو دهنم می برم تا خیش بشه و بتونم راحت برگ بژنم                     شرمو می برم تو ژودپژ و حرف میژنم تا شدام بپیچه           ...
29 مرداد 1390

جمله می گم

اژ دیروژ تا حالا یاد گرفتم هی می گم بابا دف (رفت) مامانی اژ دیروژ تا حالا کلی ژوقمو (ذوقمو ) ژده   تاژه کتابمو باژمیکنم و دشت می ژارم رو شکلکهاش و اشمشونو می گم پ پ (پروانه)  غغغغغغغغغغغ (قورباغه) بعععععععععع (بع بعی) جی جی جی (جیک جیک یا همون گنجیشک) ...
25 مرداد 1390

هدیه تولد سارا

از روز پنج شنبه تا حالا که هدیه تولد سارا کوچولو دختر خاله فریبا رو خریدیم آبتین دست بردار نیست و مرتب می گه دخ دخ (چرخ ) آخه هدیه سارا کوچولو یه سه چرخه هست نمی دونیم با پسمل خودمون چیکارکنیم امروز کلی اسباب بازی براش خریدم اما راضی نیست و همش می گه دخ دخ فکر کنم باید براش یه سه چرخه بخرم تا راضی بشه                                                   راستی دیشب با خاله فریبا و عمو امین و سارا کو...
22 مرداد 1390

فرهنگ لغات آبتین

این روزا آبتین مرد شده سه چهار قدم تنهایی برمی داره بعد تا منو می بینه خودشو پرت می کنه تو بغلم دیوونمون کرده هی می گه دستمو بگیرین تاتا کنم وقتی هم دستشو می گیریم دیگه زمین نمی شینه و از شدت علاقه به تا تا  به جای راه رفتن به حالت دو می ره و ما رو دنبال خودش می کشه بنده خدا مامان جون امشب خیلی آبتین رو تا تا کرد کمرش درد گرفت اما آبتین دست بردارنبود زندایی نجمه زحمت ادامه راه رو کشید از کمر افتاد و آبتین خستگی ناپذیر رو سپرد به خاله خاطره که دیدیم داد و فریاد اونم بلند شد که وااااااااای خسته شدم آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ کمرم اما آبتین دست بردارنبود عزیزم از بس دوست داری تاتا کنی همه رو از رمق انداختی      ...
20 مرداد 1390

وقتی ورزشکار می شم

من خیلی دوش دارم مشل بابا م ورژشکار بشم البته فکر کنم تو چند تا شاخه ماهر بشم   و درآینده مدال بیارم  اژجمله ژیمناشتیک که اینم عکشمه             البته چون تو خونمه واز بابایی ارث بردم به آب هم ژیاد علاکه(علاقه ) نشون می دم اژجمله اینکه باید هرروژ با یه ژرف (ظرف) پر اژ آب باژی کنم  باید همه اباباهامو (اسباب بازیهامو) بنداژم تو اون آب و تا خالیش نکنم رو فرش دشت بر نمی دارم موکع (موقع ) ششتشوم تو حموم مدام آب آب می ژنم و دشتامو می  گیرم ژیر آب و اگه بیارنم کنار کلی دریه (گریه ) می کنم البته فوتال (فوتبال) هم دوش دارم اینم عکشم     ت...
19 مرداد 1390

دختر می شم

من خیلی دوش دالم دختر  باشم بلا (برا) همین کالای (کارای) دختلونه انجام می دم اینم نمونشه           ...
19 مرداد 1390